جدول جو
جدول جو

معنی باغ بدره - جستجوی لغت در جدول جو

باغ بدره
نام آبادی بین تخت جمشید و سیوند که آتشکده ای در آنجا برجای مانده است. (از گزارشهای باستانشناسی ج 4 ص 96)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ رِ)
دهی است از دهستان اواوغلی بخش حومه شهرستان خوی، که در 11 هزارگزی شمال خاوری خوی و 4 هزارگزی باختر شوسۀ خوی به جلفا در جلگه واقع است. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 560 تن سکنه و آب آن از رود خانه قودوخ بوغان تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و پنبه و کرچک و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راهش ارابه رو است. از راه تازه کند باین ده میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، کنایه از مردم صاحب همت و صاحب سخاوت. (آنندراج) (برهان) (فرهنگ شعوری) (هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا
(غِ بُ زُ)
باغی بوده است به بلخ بعهد غزنویان (: مسعود) به کوشک در عبدالاعلی مقام کرد یکهفته و پس به باغ بزرگ رفت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 287 و چ فیاض و غنی ص 285)
لغت نامه دهخدا
ده فرسخ میانۀ شمال و مغرب خنج (لار) است. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان اسفندقه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 112 هزارگزی جنوب ساردوئیه و 3 هزارگزی جنوب راه فرعی بافت به جیرفت واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر دارای 200 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(تَرْ رَ)
باغ یا قطعه زمین محصوری که در آن سبزی کارند. (لغت محلی گناباد، خراسان)
لغت نامه دهخدا
(غِبَ)
باغی به اصفهان و یکی از چهار باغ معروفی که در محاسن اصفهان ذکر آن آمده است: باغ بکر همچون دختر بکر آراسته به زر و زیور... کنارش همه نرگس و ارغوان... (ترجمه محاسن اصفهان ص 27)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان حومه بخش بافق شهرستان یزد، که در 60 هزارگزی شمال بافق واقع است و 36 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا